bed به فارسی | دیکشنری انگلیسی

bed
  • بستر

  • کفبستر

  • رختخواب

  • (مج) طبقه

  • ته

  • باغچه

  • خوابیدن (دربستر)

  • تشکیل طبقه دادن

  • بستر، کف، کفی، لایه، پشته، طبقه، لایه بندی، بستر گذار

  • بستر

  • طبقه

  • لایه

  • کف

  • کف بند

  • کف لایه

  • تکیه گاه

  • پشته

  • چینه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری