bad به فارسی | دیکشنری انگلیسی

bad
  • (bid of P) زمان ماضی قدیمی فعل bid

  • (adv and n and adj): بد

  • زشت

  • ناصحیح

  • بیاعتبار

  • نامساعد

  • مضر

  • زیان آور

  • بداخلاق

  • شریر

  • بدکار

  • بدخو

  • لاوصول

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری