arrange به فارسی | دیکشنری انگلیسی

arrange
  • آراستن

  • چیدن

  • قرار گذاشتن مرتب کردن

  • ترتیب دادن

  • آراستن

  • قرار گذاشتن

  • سازمند کردن

  • مرتب شدن، ترتیب دادن، مرتب کردن، تنظیم شدن، قرار دادن، تعبیه کردن، آراستن

  • آرایش. مرتب کردن - قرار دادن تصاویر بر روی صفحه نمایش در سطرها و ستونهای مرتب به طوری که هیچ کدام از صفحه بیرون نزنند. در ویندوز 95 گزینه آرنج ایکن را می توان با فشار دکمه ماوس در ناحیه خالی و احضار یک منو انتخاب کرد. این گزینه در منو ویو از پنجره های منفرد وجود دارد جا دادن یک شی در ارتباط با سایر اشیا در برنامه های ترسیم معمولا" یک منوی آرنج وجود دارد که فرمانهای مربوط به جابجایی اشیای انتخاب شده را دارد اشیا طوری لایه بندی می شوند که گویی تکه های مات کاغذ هستند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری