amortize به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
کشتن
-
بیحس کردن
-
خراب کردن
-
(حق) بدیگری واگذار کردن
-
وقف کردن
-
مستهلک کردن
-
تقسیط قرض، مستهلک کردن
-
میراشدن