algorithm به فارسی | دیکشنری انگلیسی

algorithm
  • الگوریتمازفارسی (الخوارزمی)

  • محاسبه عددی

  • حساب رقومی

  • الگوریتم مجموعه ای از قواعد خوش - تعریف برای حل مسئله در چند مرحله ی معین.

  • الگوریتم، الخوارزمی

  • الگوریتم

  • الگوریتم

  • الگوریتم - دستهای از دستورالعمل ها که چگونگی حل یک مساله را بیان می کنند یک الگوریتم باید دقیقا" مشخص باشد تا هیچ شکی در انجام مرحله بعدی به وجود نیاید و تعداد محدودی مراحل داشته باشد. برنامه کامپیوتر. الگوریتمی است که به زبان قابل فهم کامپیوتر نوشته می شود یک الگوریتم را می توان به چندین زبان برنامه نویسی کامپیوتر نوشت الگوریتم ممکن است مجموعه دستوالعملهای فوق مبهم باشد نمی توان آن را مجموعه الگوریتمها تلقی کرد محل توقف ممکن است نقاط گوناگونی در یک رویه زیر برنامه باشد. اما باید به طور دقیق جای قرار گرفتن این محل برای یک حالت خاص مشخص شود برخی از مسائل چنان پیچیده هستند که الگوریتم شناخته شدهای برای حل آنها وجود ندارد و در بسیاری از موارد الگوریتم های شناخته شده نیاز به حجم زمانی بزرگ و غیر ممکن دارد.

  • راه و روش، الگوریتم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری