acute به فارسی | دیکشنری انگلیسی

acute
  • تیزرو

  • تیز

  • نوک تیز

  • (طب) حاد

  • بحرانی

  • زیرک

  • تیزنظر

  • تند

  • شدید (مو) تیز

  • زیر

  • (سلسله ئ اعصاب) حساس

  • (هن) حاد

  • تیز (زاویه ئ حاد

  • زاویه تند)

  • تند، حاده، حادالزاویه

  • شروع ناگهانی علائم یک بیماری

  • حاد، حالتی از بیماری با علائم شدید و دوره کوتاه

  • حاد، حالتی از بیماری با علائم شدید و دوره کوتاه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری