Maintenance به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
نگهداشتنگهداری
-
تعمیر
-
قوت
-
گذران
-
خرجی
-
ابقائ
-
نگهدار ی و تعمیر - سرویس کردن
-
نگاهداری و تعمیرات
-
نگهداشت 1. اندازه گیریهای پیشگیری کننده یا اصلاح کننده برای نگهداشتن تجهیزات در شرایط عملکردی مطلوب. 2. عملکرد و راه اندازی آزمایشی برنامه ها و پرونده های کامپیوتری برای به روز کردن و تصحیح خطاها.
-
نگه داری
-
نت، نگهداری و تعمیر، حفظ کردن، پشتیبانی - نت: عبارتست از کلیه فعالیت هایی که به منظور حفظ و نگهداری تجهیزات در حد استاندارد و با هزینه قابل قبول انجام می گیرد.
-
نگهداشت، نگهداری، تعمیر و نگهداری وسایل و دستگاه ها، تعمیر کاری، سرویس و نگهداری
-
نگهداری (مراقبت از ابزارها)
-
نگهداری
-
نگهداری
-
تعمیر
-
تعمیر و نگهداری
-
محافظت
-
نگاهداری