Lens به فارسی | دیکشنری انگلیسی

lens
  • عدسیذره بین

  • عدسی

  • بشکل عدسی در آوردن

  • عدسی

  • عدسی 1. ساختار فلزی ییا دی الکتریکی شفاف در برابر امواج رادیویی که می تواند با خم کردن امواج الگوی تابشی مطلوب را تولید کند. 2. یک یا چند قرص از جنس شیشه یا سایر مواد شفاف که به دقت تراش خورده اند و توانایی تمرکز پرتوهای نور و ایجاد تصویر را دارند. 3. مجموعه ای از ارکترودها که با تولید میدان الکتریکی، الکترونها را در یک باریکه متمرکز می کنند. 4. مجموعه ای از پیچکها یا آهنربا های دائم که با تولید میدان مغناطیسی الکترونی را متمرکز می کنند. 5. ساختاری که امواج صدا را از طریق شکست متمرکز می کند.

  • عدسی

  • ذره بین، عدسی، لنز

  • عدسی، مرجو

  • ذره‌بین‌

  • عدسی‌

  • لنز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری