Effect به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
طرح - اثر
-
اثر
-
انجام دادن، اجرا کردن، اثر، معلول، تایید، نتیجه، نتیجه ی اجرا، نتیجه ی اثر، اثر کردن
-
اثر
-
اثر (در صدا)
-
افکت صوتی
-
افه
-
تأثیر
-
تأثیرات
-
تأثیرات تصویری یا افه
-
جلوه / حالت
-
جلوه (در تصویر)
-
صداهای زمینه
-
صدای اضافی فیلم
-
اثر
-
اثر، نفاذ، اعتبار