Be به فارسی | دیکشنری انگلیسی

be
  • مصدر فعل بودن

  • امر فعل بودن

  • وجود داشتن

  • زیستن

  • شدن

  • ماندن

  • باش

  • غلظت سنج بومه

  • breyllium-بریلیم عنصر فلزی سمی، سخت و خاکستری رنگ با عدد اتمی 4 و وزن اتمی 9. ترکیب آلیاژی آن مس، بریلیم مس را تولید می کند که فلزی کشسان و محکم است و در ساخت انواع فنرها، واشرها، رابطها و امثال آن کاربرد دارد. قاب اتصالات مدارهای مجتمع و اتصال متحرکت پتانسیومترها نیز با استفاده از آلیاژ یا ورقه ای بریلیم - مس ساخته می شوند.

  • بریلیم، نام دیگر گلوسینیم - عنصر کمیاب که سخت و سفید است و به طور خالص یافت نمی شود

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری