Approximate به فارسی | دیکشنری انگلیسی - جدول یاب

Approximate به فارسی دیکشنری انگلیسی

approximate
  • نزدیک کردن

  • نزدیک آمدن

  • تقریبیتقریبی

  • تقریب زدن

  • تقریبی

  • تقریب زدن، نزدیک شدن، نزدیک ساختن، به تقریب زدن، تعیین مقدار تقریبی، محاسبه ی تقریبی، تقریب، تقریبی، تخمین زدن

  • تقریبی

  • تقریبی

  • نزدیک شدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری