سخنان والت ویتمن

والت ویتمن
  • آزادی نه چنان است که یک یا دو بار شکست، یا بارها شکست، یا بی اعتنایی و حق ناشناسی مردم، یا پیمان شکنی، و یا صف آرایی سر نیزه های زور و قدرت و سربازان و توپها و قوانین جزایی، آن را سرکوب کند و از میان بردارد.

    هنگامی که آزادی جایی را ترک می کند، نخستین کسی نیست که پا بیرون می نهد و حتی دومین و سومین کس هم نیست، درنگ می کند تا همه بیرون روند، و او آخرین کس است.

    هنگامی که دیگر خاطره ای از قهرمانان و شهیدان نماند، و هنگامی که حیات و جان های کردان و زنان یکسره از سرزمین رانده شوند، آنگاه آزادی یا اندیشه ی آزادی از آنجا رانده خواهد شد، و پیمان شکنان اقتدار مطلق خواهند یافت.

    خیال می کنم که همه قهرمان ها و تمامی شعرهای آزاد در هوای آزاد به تصور درآمده است.

    اکنون راز پرورانیدن برترین کسان را در می یابم، باید که در هوای آزاد نشو و نما کرد و با زمین خورد و خفت.

    تا کسی شهامت و تندرستی را با خود نیاورد به عرصه ی آزمایش پا نتواند گذاشت.

    تو نباید آنچه را ثروت و مال می نامند گرد کنی، باید آنچه به دست می آری و هر کامیابی که نصیب می شود با دست های گشاده به گرد خود بپراکنی.

    چه لوحه ی یادبود و چه سنگ نبشته ای بر مزار توست، ای میلیونر؟ ما ندانیم که چه سان زیستی، اما این دانیم که عمر خود را در دادوستد و در میان گروه دلالان بسر آوردی، نه رادمردی و قهرمانی از آن تست، نه نبردی و نه افتخاری.

    تمام وجود آدمی بسی شایسته تر است، من درباره ی زن و مرد یکسان می سرایم.

    به هیچ شوهری و هیچ زنی و هیچ یاری اعتماد نیست که اعترافات آدمی را بشنود.

    هر اینچ از فضا در نزد من یک معجزه است؛ هر عضو و اندیشه ی من خوش آمد می گوید؛ نه یک اینچ و نه ذرهای از یک اینچ، دارای خدشه و خلل نیست.

    غرق در اندیشه جهان، دیدم ذره ای که نام آن « نیکی » است استوار بسوی ابدیت می شتابد، و دریای بی کرانی که « بدی » نام دارد خود را به هر سوی می کشاند، تا ناپدید شود و بمیرد.

    کسی که مرا از خود براند آزرده ام نخواهد ساخت.

    دیگر در دل جنگل های عظیم راه نخواهیم سپرد، بلکه از میان شهرهای عظیم تر خواهیم گذشت، اکنون چیزی عظیم تر از ریزش نیاگارا در برابر ما خروشان است، سیل آدمیان.

    خرد را آخرین بار در مدرسه ها نمی آزمایند، خرد را نمی توان از کسی که صاحب آن است به کسی که از آن محروم است منتقل ساخت.

    ابرهای غارتگر دیرزمانی پیروز نخواهند ماند، دیر زمانی صاحب آسمان نخواهند بود و اختران را تنها به ظاهر در کام خود فرو می برند.

    آیا ما پیروزی را بزرگ انگاشتیم؟ آری چنین نیز هست اما اکنون چنین می بینیم که شکست هم، اگر از آن گریزی نباشد، بزرگ است، و مرگ و بیم نیز بزرگ اند.

    در جوهر چیزها چنین نهاده اند که از ثمره ی هر توفیقی، هر چه باشد، چیزی پدید آید که مبارزه ی عظیم تری را واجب سازد.

    خرد از آن روح است، اثبات نمی پذیرد، خود دلیل خویشتن است.

    در منظره ی اشیاه چیزی است که خرد را از درون روح بر می انگیزد.

    زندگی به من آموخت؛ بودن با کسانی که دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری