سخنان ریچارد باخ

ریچارد باخ
  • هرگز آرزویی به تو داده نشده، مگر آنکه توانایی به حقیقت درآوردن آن هم داده شده باشد. هر چند باید برای رسیدن به آن کار کنی.

    زندگی من یک زندگی آزاد است، اما برخی اوقات احساس تنهایی در آن رشد می کند.

    در درون هر یک از ما توان سازگاری با تندرستی و بیماری، توانگری و فقر، آزادی و بردگی نهفته است. این ما هستیم که آنها را در سلطه داریم نه دیگران.

    ما می توانیم خود را از اسارت نادانی آزاد کنیم. می توانیم خود را به عنوان آفریده هایی با شعور و با فضیلت و دارای مهارت بازشناسیم. می توانیم رهایی یابیم! می توانیم پرواز را بیاموزیم.

    از جمعیت به اندازه ی کافی کشیده ام، حتی زمانی که شادمان هستند... و اگر بترسند، شخصی را به دار می آویزند و یا او را پرستش می کنند.

    دانش، پی بردن به آن چیزی است که از پیش می دانستی؛ انجام دادن، نشان دادن آن چیزی است که می دانی؛ آموختن، یادآوری به دیگران است که خودِ آنها به همان حد خوبی که تو می دانی، می دانند.

    یگانه راه دوری از گزینش های هراس آور، ترک مردمان و گوشه نشینی است که خود، گزینشی هراس آور است.

    من افتخار نمی خواهم؛ آرزوی رهبری ندارم؛ فقط می خواهم آنچه را یافته ام با دیگران در میان بگذارم و افق های آینده را که به همه ی ما تعلق دارد به آنها نشان دهم.

    در مورد جمعیت مردم نگران نباش؛ تا زمانی که نخواهی نمی توانند تو را لمس کنند.

    اگر برای مدتی تمرین کنید که تخیلی باشید، خواهید دانست که شخصیت های تخیلی گاهی وقتها از مردمی با بدنها و ضربان قلب، حقیقی تر هستند.

    هر آنچه که یک استاد می گوید، واژه هایی زیبا هستند که نمی توانند او را رهایی بخشند؛ آنهم از نخستین حمله ی یک سگ هار در یک چراگاه.

    کمی بزرگنمایی در همه ی ما هست، وگرنه هدفی برای استاد شدن نداشتیم.

    شاگردان، چیزهای ساده را دشوار می کنند.

    آنچه را که بیش از هر چیز به یادگیریش نیازمندی بهتر تدریس می کنی.

    نشانه ی نادانی شما، ژرفای باور شما به نبودن دادگری و تراژدی است. آنچه کرمِ صدپا زندگی می نامد، استاد به آن پروانه می گوید.

    می خواهم باور کنم که در سطحی دیگر، اصلی دیگر هم هست.

    آنچه که دیدگانت به تو می گویند باور نکن. همه ی آنچه که می توانی ببینی محدود است. با ادراک خود بنگر، آنچه را که آموخته ای بشناس.

    همیشه مختاری که باورت را تغییر دهی و آینده ای متفاوت را برگزینی.

    جایی که اندیشه ی تو هست، تجربه ی تو نیز هست؛ انسان همان گونه است که می اندیشد؛ از هرچه که می ترسم به سرم می آید.

    برای اینکه به سرعت اندیشه پرواز کنید و هر جایی که میخواهید، باشید، نخست باید به گونهای آغاز کنید که گویی به آنجا وارد شدهاید.

    اگر به راستی می خواهی یک ابر را از زندگیت بزدایی، نباید یک توده ی بزرگ از آن بسازی؛ فقط آسوده باش و آن را از اندیشه ات پاک کن؛ این تنها کاری است که باید انجام داد.

    کسی نمی تواند ما را از آنچه که مایل به انجامش هستیم بازدارد.

    راهی را که شادمانه به پایان می رسانی، به طور رایج، افراد ناآگاه درک نمی کنند و به همین دلیل تو را دیوانه خواهند خواند.

    دگرگونی ناچیز امروز به فردایی سراسر دیگرگون راه می گشاید. به آنان که در زندگی راههایی دشوار و والا پی می گیرند، پاداشی برتر ارزانی خواهد شد، هر چند پس از گذشت سالها.

    مسلماً می توان خود را کنار کشید! چنانچه دیدگاهت درباره ی چگونگی اجرای هر کاری که دوست داری تغییر کند، می توانی آن کار را رها کنی.

    آسانترین پرسش ها، ژرفترین آن است. کجا به دنیا آمده ای؟ خانه ات کجاست؟ به کجا می روی؟ چه کار می کنی؟ گاهی در این باره بیندیش و ببین که پاسخها تغییر می کنند.

    زمانی که پرسش هایت را به خوبی بیان کنی، خودشان پاسخ خود هستند.

    دیر یا زود، کسانی برنده میشوند که میپندارند میتوانند برنده شوند.

    مردن مانند شیرجه زدن در یک دریاچه ی ژرف در یک روز گرم است. در این شیرجه، شوکِ آن تغییر سرد و برنده وجود دارد، درد آن یک ثانیه است و سپس، پذیرش شناوری در حقیقت است.

    از خداحافظی کردن نترسید؛ یک خداحافظی، پیش از آنکه بتوانید دوباره یکدیگر را ببینید لازم است و دیدار دوباره، پس از دقایق دوره های زندگی، مسلماً برای کسانی است که دوست هستند.

    وجدان شما، ابزار سنجش درست شما از خودخواهی تان است؛ با دقت به آن گوش دهید.

    وقتی که می دانی هیچ چیز در این سیاره نمی تواند مزاحمتی برایت ایجاد کند... دیگر ماجراجویی وجود ندارد.

    حقیقتی را که بازگو می کنی، نه گذشته ای دارد و نه آینده ای، آن هست و این تمام چیزی است که برای بودن نیاز دارد.

    حلقه ای که خانواده ی حقیقی تو را بهم می پیوندد، هم خونی نیست، بلکه احترام و شادمانی است که نسبت به زندگی یکدیگر دارند.

    زندگی کن؛ هرگز از این موضوع که در مورد آنچه می کنی و یا می گویی، در سراسر جهان مطالبی انتشار یابد، شرمنده نباش؛ حتی اگر آنچه انتشار یافته حقیقت نداشته باشد.

    آنچه را که شعبده باز می داند بیاموز، آنگاه دیگر شعبده ای نخواهد بود.

    کودکان، مشتاقند و بزرگسالان، هوشیار.

    اکنون دلیلی برای زیستن داریم، زیستن برای آموختن، برای اکتشاف و برای رهایی!

    دوستانت در نخستین لحظه ی دیدار، تو را خواهند شناخت؛ بهتر از آشنایانت که تو را در طی هزار سال بشناسند.

    آنچه شما را به خانوادهتان پیوند میدهد، رابطهی خونیتان نیست، بلکه ارج و لذتی است که در زندگی با یکدیگر احساس میکنید.

    تنها همان که هستی، باقی بمان؛ آرام و شفاف و درخشان.

    چرا دشوارترین کار در جهان این است که به پرنده ای این باور را بدهی که آزاد است؟

    زندگی های همتا را فراموش می کنیم.

    من وجود ندارم که جهان را تحت تاثیر قرار دهم، وجود دارم که زندگیم را به شیوه ای بگذرانم که مرا شادمان سازد.

    هر دشواری که در زندگی شماست، در نهان، هدیهای برای شما دارد.

    هر شخصی، همه ی پیشامدهای زندگی شما اینجا هستند، زیرا شما آنها را به اینجا کشانده اید.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری