تعبیر خواب زندان

زندان

زندان

  • اگر کسی بیند در زندان بود و آن زندان هرگز ندیده بود، دلیل بر هلاک است، زیرا که زندان مجهول گور است. اگر زندان معروف بیند، دلیل بر اندوه و مضرت کند. اگر بیند در زندان بر پای داشت، دلیل که در عملی که باشد، دیر بماند. - محمد بن سیرین

  • اگر خداوند خواب مستور است و خود را در زندان معروف بیند، دلیل که بزرگی و جاه یابد. اگر مستور نباشد ازجهت شغلهای دنیا او را غم و اندوه است. اگر بیند با مردی زندانبان با بند همی رفت، دلیل که کار بسته او گشایش یابد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

  • دیدن زندانبان درخواب، چون معروف است، خلاصی یافتن و عاقبتِ نیکو باشد. و چون مجهول بود، دلیل کوری و غم و اندوه است. زندان به خواب دیدن گور وبلا است و آزمایش کردن دوستان و خرم کردنِ دشمنان. اگر بیند در زندان شد و زود بیرون آمد، دلیل که خداوند به تمامی بیابد. - امام جعفر صادق علیه السلام

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی زندان در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • زندان (فرهنگ معین): (زِ) [په.] (اِ.) جایی برای نگهداری گناهکاران.
  • زندان‌ (فارسی به انگلیسی): Bastile, Bastille, Gaol, Hold, Imprisonment, Jail, Lockup, Penitentiary, Prison
  • زندان (لغت نامه دهخدا): زندان. [زِ] (اِ) بندیخانه. (آنندراج) (شرفنامه ٔ منیری). محبس. بندیخانه. قیدخانه. حبس. سجن. (ناظم الاطباء). جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند. بندیخانه. محبس. قیدخانه. (فرهنگ فارسی معین). این کلمه در فرهنگستان ایران بجای محبس پذیرفته شده است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود. پهلوی «زیندان »، ارمنی «زند ...ادامه مطلب...
  • زندان (فارسی به عربی): سجن، مستدفا استنباتی، مشبک
  • زندان (فرهنگ عمید): جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگه می‌دارند، محبس، بندیخانه‌،
  • زندان‬ (فارسی به ترکی): hapishane, cezaevi, zindan
  • زندان (حل جدول): بندی‌خانه

    نواخانه، لگ، اسارتگاه، توقیفگاه، سجن، حبس

    لگ، سجن، نواخانه، اسارتگاه، توقیفگاه، حبس، سلول، بازداشتگاه، بند، محبس

    ندامتگاه

    لگ

    سجن

    هلفدونی

    نواخانه

    سجن، حبس، ندامتگاه، نواخانه

  • زندان (مترادف و متضاد زبان فارسی): اسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندیخانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاق‌خانه، سجن، سلول، سیاهچال، محبس، هلفدونی
  • زندان (واژه پیشنهادی): اندرزگاه
  • زندان (فرهنگ فارسی هوشیار): محبس، خانه و حبس و سجن، جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند
  • زندان (فارسی به ایتالیایی): prigione