متعادل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
متعادل. [م ُ ت َ دِ] (ع ص) برابر یکدیگر. (ناظم الاطباء). هم وزن. هم سنگ تراز و برابر شده. و رجوع به تعادل شود.
فرهنگ معین
دارای تعادل، دارای اعتدال. [خوانش: (مُ تَ دِ) [ع.] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
برابر، ترازمند،
ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد،
بدون افراطوتفریط،
فرهنگ واژههای فارسی سره
ترازمند
کلمات بیگانه به فارسی
ترازمند
مترادف و متضاد زبان فارسی
همسنگ، هموزن، برابر، ترازمند، تعادلدار، دارای تعادل، دارای اعتدال، میانهرو
فرهنگ فارسی هوشیار
برابر، هم وزن
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَعادِل، متساوی، مساوی در نمرات و امتیازات، در فارسی بیشتر به معنای هم تراز و دارای تعادل مصطلح است،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.