معنی نابودی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نابودی. (حامص مرکب) نیستی. عدم. معدومی. زوال. فناء. نفاد. اضمحلال. از بین رفتن. فنا شدن. معدوم شدن.

فرهنگ عمید

نیستی،

حل جدول

هدم، فنا، نیستی

فنا، نیستی

انتفا

هدم

عدم

عدم، نیست شدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

اضمحلال، امحا، انحطاط، انقراض، انهدام، زوال، فقدان، فنا، محو، نیستی، هلاک،
(متضاد) هستی

فرهنگ فارسی هوشیار

نیستی عدم فنا.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری