معنی مارا در دهخدا

مارا

مارا

  • مارا. (اِخ) انقلابی فرانسه. یکی از رؤسای انقلاب فرانسه، مقتول بدست «شارلت کورده ». (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فیزیکدان و سیاستمدار فرانسه (1743-1793 م.) و نویسنده ٔ «دوست توده » و یکی از محرکین کشتارهای سپتامبر در انقلاب کبیر فرانسه بود. او در کنوانسیون نماینده ٔ گروه «منتانیارد» بود و به «دوموریه » و «ژیروندنها» حمله می کرد و خود را در محاکمه ٔ شاه (لوئی شانزدهم) بسیاربا حرارت و جدی نشان می داد. او بدست «شارلوت کورده » بقتل رسید. (از لاروس).

  • مارا. (اِ) ماده ٔ بختی. عمعاق [کذا] گوید:

    یکی دبه درافگندی به زیر پای اشتربان

    یکی بر چهره مالیدی مهار ماده ٔ مارا.

    (لغت فرس اسدی چ اقبال صص 19-20).

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی مارا در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • مارا (فارسی به عربی): نا
  • مارا‬ (فارسی به ترکی): bizi
  • مارا (حل جدول): انقلابی فرانسوی
  • مارا (فرهنگ فارسی هوشیار): ضمیر منفصل شخصی اول شخص جمع (متکلم مع الغیر) و آن گاه در حالت فاعلی باشد: مانگوییم بد و میل بناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم. (حافظ. 361) و گاه در حالت مفعولی: مارا گفت: ای سروران را توسند بشمار مارا زان عدد. . . (دیوان کبیر 5: 1) و گاه در حالت اضافی: کتاب ما قلم ما. توضیح ما در تداول به ماها ودر قدیم به ما ...ادامه مطلب...
  • مارا (فارسی به آلمانی): Uns