معنی فاش شدن در دهخدا

فاش شدن

فاش شدن

  • فاش شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) آشکار شدن. ظاهر شدن. رجوع به فاش شود.

    - فاش شدن خبر، پراگنده شدن و ذیوع آن. (یادداشت بخط مؤلف):

    فاش شد راز من به گیتی فاش

    من نترسم ز جنگ وز پرخاش.

    طاهر فضل.

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی فاش شدن در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • فاش‌ شدن‌ (فارسی به انگلیسی): Transpire
  • فاش شدن (فارسی به عربی): تسرب، خارج
  • فاش شدن (حل جدول): فغو
  • فاش شدن (فرهنگ فارسی هوشیار): (مصدر) آشکار شدن ظاهر شدن یا فاش شدن خبر. پراگنده شدن خبر.
  • فاش شدن (فارسی به آلمانی): Aus, Außerhalb, Heraus hinaus, Heraus, Hinaus, Leck [noun]