معنی روبان در دهخدا

روبان

روبان

  • روبان. (نف) کسی یا چیزی که می روبد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). || (ق) در حال روفتن. (از اشتینگاس).

  • روبان. [رَ] (ع ص) سرگشته و گویند:رجل روبان، یعنی مرد متحیر سست از سیری شکم و یا خواب و یا گرانجسم و گرانجان و یا مست. ج، رَوْبی ̍. (از اقرب الموارد). سست جان از سیری یا خواب یا گرانجسم و گرانجان بیدارشده از خواب. (از معجم متن اللغه). رائب. اَرْوَب. (از معجم متن اللغه) (منتهی الارب).

  • روبان. (فرانسوی، اِ) پارچه ای نوارمانند که در زینت و آرایش بکار برند. (ناظم الاطباء). باریکه ٔ پهن دراز که مانند نوار باشد.

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی روبان در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • روبان (فرهنگ معین): [فر.] (اِ.) نوار.
  • روبان‌ (فارسی به انگلیسی): Cordon, Ribbon
  • روبان (فارسی به عربی): سریه، فرقه
  • روبان (فرهنگ عمید): روبنده،
    (قید) درحال روبیدن،
  • روبان (حل جدول): نوار تزئینی
  • روبان (مترادف و متضاد زبان فارسی): بند، نوار
  • روبان (واژه پیشنهادی): رشته
  • روبان (فرهنگ فارسی هوشیار): نوار ابریشمی
  • روبان (فارسی به آلمانی): Band (n), Bande (f), Kapelle (f)