خورمة در لغت نامه دهخدا - جدول یاب

خورمة در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

خورمه. [خ َ رَ م َ] (ع اِ) واحد خَوْرَم. || پیش بینی. || دیوار بینی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر