داخلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
داخلی. [خ ِ] (ص نسبی) منسوب به داخل، درونی. مقابل خارجی و بیرونی. اندرونی. باطنی.
- استعمال داخلی، خوردن و آشامیدن و حقنه (در دوا).مقابل استعمال خارجی، که اندرونی است. رجوع به داخله شود.
فرهنگ معین
درونی، اندرونی، مربوط به داخل یک کشور یا یک ناحیه یا یک مؤسسه و غیره. [خوانش: (خِ) [ع - فا.] (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
درونی، اندرونی،
حل جدول
درونی، اندرونی
فرهنگ واژههای فارسی سره
درونی
کلمات بیگانه به فارسی
درونی
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندرونی، داخله، درونی،
(متضاد) بیرونی، خارجی
فرهنگ فارسی هوشیار
اندرونی، باطنی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.