تفریق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(مص م.) جدا کردن، کم کردن عدد کوچکتر از بزرگتر، (اِمص.) جدایی، کاهش. [خوانش: (تَ) [ع.]]
(ریاضی) کم کردن عدد کوچکتر (مفروق) از عدد بزرگتر (مفروقٌمنه)،
(ادبی) در بدیع، جدا کردن دو موصوف از یکدیگر و دربارۀ هرکدام حکمی کردن، مانندِ این شعر: من نگویم به ابر مانندی / که نکو ناید از خردمندی ـ او همیگرید و همیبارد / تو همیبخشی و همیخندی،
[قدیمی] پراکنده کردن،
[قدیمی] جدا شدن چیزی از چیز دیگر،
از چهار عمل اصلی ریاضی
پراکنش، کاهش
کاهش
کاستن، کم کردن،
(متضاد) افزودن، جمع کردن، کاهش، کسر، منها،
(متضاد) جمع، اضافه، پراکندگی، تجزیه، تفکیک، جدایی، پراکنده کردن، تفکیک کردن، جدا کردن
پراکنده کردن، جدا جدا کردن چیزی
تَفْرِیق، مقام تفریق یا مقام فَرْق یا مقام تَفْصِیل مقامِ تفاوتهای ظاهریِ مظاهرِ مقدسه الهیه است مثل مقاماتِ خصوصی و شُوؤن خاصّه ایشان از اسم و رسم و مکان و زمان و مشخصّات و نظائر آنها که متفاوت بوده و این در مقابلِ جمع و توحید آنهاست که مقام وحدت و یگانگی ایشان است،
تَفْرِیق، جدا کردن از یکدیگر، پراکنده کردن، فرقه فرقه نمودن، ایجاد جدائی کردن، تفاوت و فرق داشتن،