مشایع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مشایع. [م ُ ی ِ](ع ص) لاحق و پس آینده.(منتهی الارب)(آنندراج)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(مُ یِ) [ع.] (اِفا.) بدرقه کننده، ج. مشایعان.
فرهنگ عمید
کسی که از دنبال بیاید،
کسی که به بدرقۀ مسافر برود، بدرقهکننده،
حل جدول
بدرقه کننده
فرهنگ فارسی هوشیار
پس آینده، به درگه رونده بدرهه کن بدرهه گر (اسم) کسی که از دنبال دیگری رود، کسی که بدنبال مسافر رود بدرقه کننده جمع: مشایعین.
فرهنگ فارسی آزاد
مُشایِع، بدرقه کننده،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.