معنی منجم در فرهنگ فارسی

منجم

منجم

  • مَنجَم، معدن، مخزن، تونل معدن، مخرج، راه و واضح و روشن (جمع: مَناجِم)،

  • مُنَجِّم، ستاره شناس، عالم نجوم،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی منجم در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • منجم (فرهنگ معین): (مُ نَ جِّ) [ع.] (اِفا.) ستاره شناس، کسی که به دانش اخترشناسی می پردازد.
  • منجم‌ (فارسی به انگلیسی): Astronomer, Stargazer
  • منجم (لغت نامه دهخدا): منجم. [م ُ ن َج ْ ج ِ] (ع ص) ستاره شناس. (دهار). ستاره شناس و وقت شناس. (منتهی الارب) (آنندراج). ستاره شناس. دانای علم نجوم. کسی که تقویم می نویسد و آن راترتیب می دهد. (از ناظم الاطباء). آنکه مواقیت و سیر ستارگان را اندازه گیرد برای دانستن احوال عالم. (ازاقرب الموارد). اخترشمار. ستاره شمر. اخترشناس. اخترگر. فلکی. (یادد ...ادامه مطلب...
  • منجم (فارسی به عربی): فلکی، منجم
  • منجم (عربی به فارسی): منجم , ستاره شناس , طالع بین , احکامی
  • منجم (فرهنگ عمید): معدن،
  • منجم‬ (فارسی به ترکی): astrolog
  • منجم (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): اخترشناس، اخترمار
  • منجم (حل جدول): اخترشناس
  • منجم (مترادف و متضاد زبان فارسی): اخترشناس، ستاره‌شناس، گردون‌شناس، نجوم‌دان، اختربین
  • منجم (واژه پیشنهادی): اخترشمار
  • منجم (فرهنگ فارسی هوشیار): ‎ روشن، راه روشن، تو پال آسن (فلز)، کان شاهین ترازو کنداک اختر مار ستاره شمر اختری یکی اختری گفت از آن پس به راه کزینسان ببرم سر ساوه شاه (فردوسی) اختر شناس (صفت) روشن، (اسم) معدن کان. (اسم) دانای علم نجوم اختر شناس ستاره شناس جمع: منجمین.