معنی مدن در فرهنگ فارسی

مدن

مدن

  • مُدُن، شهرها (مفرد: مَدِینَه، به سایر معانی مَدِینَه نیز توجه گردد)،

  • مَدَن، (مَدَنَ، یَمدُنُ) شهری شدن، مقیم شهر گردیدن، مقیم شدن درمحلی یا در شهر، اقامت کردن،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی مدن در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • مدن (فرهنگ معین): (مُ دُ) [ع.] (اِ.) جِ مدینه، شهرها.
  • مدن (لغت نامه دهخدا): مدن. [م ُ دُ] (ع اِ) ج ِ مدینه. رجوع به مدینه شود.
    - سیاست مدن، دانش ملک راندن. (یادداشت مؤلف).
  • مدن (فرهنگ عمید): مدینه
  • مدن (حل جدول): شهرها
  • مدن (فرهنگ فارسی هوشیار): (تک: مدینه) شهرها (اسم) جمع مدینه شهرها.