معنی مادی در فرهنگ فارسی

مادی

مادی

  • مادِّی، منسوب به ماده، از جنس مادّه، کسی که فقط به مادّه و مادیّات معتقد است،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی مادی در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • مادی (فرهنگ معین): کسی که منشأ خلقت را ماده و تحولات طبیعی مربوط به آن می داند و قائل به خداوند نیست، (عا.) مال دوست، پول پرست،
  • مادی‌ (فارسی به انگلیسی): Secular, Brook, Corporeal, Creek, Materials, Phenomenal, Physical, Substantial, Tangible
  • مادی (لغت نامه دهخدا): مادی. (ص نسبی) منسوب به ماد. مربوط به قوم ماد: هنرهای مادی. || از اهل ماد. از مردم ماد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ماد (اِخ) شود.
  • مادی (فارسی به عربی): دنیوی، طبیعی، طینی، ماده، مادی
  • مادی (عربی به فارسی): مادی , ماده گرای
  • مادی (فرهنگ عمید): از مردم ماد: سرباز مادی،
    مربوط به ماد: هنر مادی،
    (اسم) زبانی از شاخۀ زبان‌های هندوایرانی که در سرزمین ماد رایج بوده است،
  • مادی (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): گیتایی
  • مادی (حل جدول): ماتریالیست
  • مادی (مترادف و متضاد زبان فارسی): پول‌پرست، پول‌دوست، پولکی، مال‌پرست، مال‌دوست، خسیس، مقتصد، ممسک، ماده‌گرا، ماتریالیست، مادی‌گرا، مادنژاد، عنصری، جرمانی، جرم‌دار، جسمی، جسمانی، هیولانی،
    (متضاد) معنوی، منسوب به ماده
  • مادی (واژه پیشنهادی): دنیایی، دنیوی
  • مادی (فرهنگ فارسی هوشیار): مادی در فارسی: پارسی تازی گشته ماتکیک (صفت) منسوب به ماده: چیزی که مربوط به ماده است امور مادی: نفس. . . گوهریست چون گوهرمادی که او را صورتی نباشد. .، آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است. -3 کسی که ماده را اصل واساس جهان آفرینش داند جمع: مادیون مادیین. -4 پول پرست مقتصد.
  • مادی (فارسی به ایتالیایی): materialista
  • مادی (فارسی به آلمانی): Weltlich, Weltnah