معنی عروس در فرهنگ فارسی

عروس

عروس

  • عِرُوْس، مرد یا زن در جشن عقد و ازدواجشان (جمع برای مردها عُرُس و برای زنها عَرائِس می باشد)، در فارسی فقط به زن اطلاق می شود،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی عروس در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • عروس (فرهنگ معین): (اِ.) زنِ تازه شوهر کرده، جمع عرائس، در فارسی: زنِ پسر، (ص.) بهترین، زیباترین.، ~ هزار داماد کنایه از: دنیا و بی وفایی آن. [خوانش: (عَ) [ع.]]
  • عروس (تعبیر خواب): اگر درخواب عروسی را با چنگ و نای بیند، دلیل مصیبت است. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی
  • عروس‌ (فارسی به انگلیسی): Bride, Daughter-In-Law
  • عروس (لغت نامه دهخدا): عروس. [ع َ] (ع ص، اِ) مرد و زن نوخواسته یکدیگر را. (منتهی الارب). زن نوکدخدا و مرد نوکدخدا، مگر در عرف اطلاق این بیشتر بر زن کنند، و به ضمتین خواندن خطاست. (آنندراج) (غیاث اللغات). مرد و زن نوخواسته یکدیگر را. (ناظم الاطباء). مرد و زن مادام که در اِعراس و عروسی باشند. (از اقرب الموارد). مرد و زن که تازه خواستگاری شده ا ...ادامه مطلب...
  • عروس (فارسی به عربی): عروس
  • عروس (عربی به فارسی): عروس , تازه عروس
  • عروس (فرهنگ عمید): زنی که تازه ازدواج کرده،
    زن نسبت به خانوادۀ شوهرش، زن پسر یا زن برادر،
    (صفت) [مجاز] هر چیز بسیار زیبا، آراسته، خوب،
    * عروس پس پرده: = کاکنه
    * عروس چرخ: [مجاز] خورشید،
    * عروس خاوری: [مجاز] = * عروس چرخ
    * عروس روز: [مجاز] = * عروس چرخ
    * عروس فلک: [مجاز] = * عروس چرخ
    ...ادامه مطلب...
  • عروس‬ (فارسی به ترکی): gelin
  • عروس (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): اروس، بیوگان
  • عروس (حل جدول): بیوک
  • عروس (مترادف و متضاد زبان فارسی): بیو، بیوگ، لعبت،
    (متضاد) داماد
  • عروس (واژه پیشنهادی): خوازنده
  • عروس (فرهنگ فارسی هوشیار): مرد و زنی که تازه عروسی کرده باشند
  • عروس (فارسی به ایتالیایی): nuora