معنی دیمه در فرهنگ فارسی

دیمه

دیمه

  • دِیمَه (تحریر عربی:دِیمَه)، باران ملایم و با دوام- باران بی رعد و برق و طولانی- (در فارسی به زراعتی می گویند که فقط با باران آبیاری شود) (جمع:دَیم-دُیوم)

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی دیمه در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • دیمه (فرهنگ معین): (مِ یا مَ) (اِ.) روشنی، ضیاء.
  • دیمه (لغت نامه دهخدا): دیمه. [م َ / م ِ] (اِ) روی و رخساره. (برهان). (آنندراج). رخساره. (غیاث). رجوع به دیم شود.
  • دیمه (فرهنگ عمید): روی، رخسار، چهره،
    روشنی: همان دم که صبح دوم دیمه داد (زراتشت‌بهرام: رشیدی: دیمه)
  • دیمه (حل جدول): باران پیاپی
  • دیمه (فرهنگ فارسی هوشیار): باران پیوسته بش