معنی اذان در فرهنگ فارسی

اذان

اذان

  • اَذان، اعلام و آگاه کردن، آگاهانیدن، بانگ دعوت بنماز، ایضاً مصدر اَذِنَ: دانستن،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی اذان در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • اذان (فرهنگ معین): آگاه کردن، خبر دادن، خبر دادن از وقت نماز. [خوانش: (اَ) [ع.] (مص م.)]
  • اذان (تعبیر خواب): هر بنده مصلح و مومن و مستور چون بیند در جایگاهی معروف بانگ نماز شنود یا بانگ نماز دهد، دلیل حج بیت الله بگذارد. اگر بانگ نماز در جایگاهی مجهول بود، مکروهیو ناپسندی بدو رسد. اگر این خواب را مردی فاسق دید، دلیل که او را به دزدی گیرند. اگر دید بانگ نماز را از مسجد یا از مناره دهد، دلیل که مردمان را به خدا می خواند. اگر دی ...ادامه مطلب...
  • اذان (لغت نامه دهخدا): اذان. [اَ] (ع مص) آگاهی. آگاهی دادن. آگاهانیدن. نِداء. اعلام. خبر کردن. خبر بگوش رساندن. || گوش بچیزی داشتن، قوله تعالی: «و اَذِنَت ْ لِرَبِّها و حُقَّت ْ». (قرآن 2/84)، یعنی گوش داشته است امر پروردگار را و واجب است او را که گوش دارد امر حق را. || اقامت نماز. رجوع به اقامه شود. || اذن. اذانت. || بانگ نماز کردن. بانگ نم ...ادامه مطلب...
  • اذان (فرهنگ عمید): کلمات مخصوصی به زبان عربی که در ساعات‌ معیّن برای فراخواندن مردم به نماز با آواز بلند ادا می‌شود،
  • اذان‬ (فارسی به ترکی): ezan
  • اذان (ترکی به فارسی): اذان
  • اذان (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): بانگ نماز
  • اذان (کلمات بیگانه به فارسی): بانگ نماز
  • اذان (حل جدول): بانگ نماز