میز به فارسی | دیکشنری عربی

میز
  • منش نمایی کردن , توصیف کردن , مشخص کردن , منقوش کردن , فرق گذاشتن , فرق قاءل شدن , دیفرانسیل تشکیل دادن , تمیزدادن , تشخیص دادن , دیفرانسیل گرفتن , دیدن , مشهورکردن , وجه تمایزقاءل شدن , شناختن , تشخیص هویت دادن , یکی کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر