مساعد به فارسی | دیکشنری عربی

مساعد
  • یار , کمک , مساعد , یاور , اجودان , معین , فرعی , کمکی , معاون , دستیار , بردست , ترقی دهنده , هم دست , ستوان , ناوبان , نایب , وکیل , رسدبان

  • مفید , کمک کننده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر