فک به فارسی | دیکشنری عربی

فک
  • فک , ارواره , گیره , دم گیره , وراجی , تنگنا , هرزه درایی کردن , پرچانگی کردن , دام , تله , بند , کمند , بدام انداختن , با تله گرفتن , زانویی مستراح وغیره تله , دریچ-ه , گیر , محوطه کوچک , شکماف , نیرنگ , فریب دهان , در تله انداختن

  • باز کردن پیچ , شل کردن پیچ , واپیچاندن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر