عقار به فارسی | دیکشنری عربی

عقار
  • دارو , دوا زدن , دارو خوراندن , تخدیر کردن , ملک , املا ک , دارایی , دسته , طبقه , حالت , وضعیت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر