عرق به فارسی | دیکشنری عربی
عرق
-
راه ابی () , رگه معدن , سنگ طلا , هرچیزشبیه راه ابی , عرق بدن , کارسخت , عرق ریزی , خوی , عرق کردن , عرق , مشقت کشیدن , ورید , سیاهرگ , رگه , حالت , تمایل , روش , رگ دار کردن , رگه دار شدن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.