عجز به فارسی | دیکشنری عربی

عجز
  • ادم مفت خور یا ولگرد , ولگردی یا مفت خوری کردن , بحد افراط مشروب نوشیدن , کمبود , کسر , کسرعمل , کسر درامد , ناتوانی , عجز , عدم قابلیت , کاری , سستی کمر , عنن , ضعف جنسی , لا غری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر