خجل به فارسی | دیکشنری عربی

خجل
  • سرخ شدن , شرمنده شدن , سرخی صورت در اثر خجلت , حجب , کمرویی , ترسویی , بزدلی , جبن

  • شرمنده کردن , خجالت دادن , دست پاچه نمودن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر