خاص به فارسی | دیکشنری عربی

خاص
  • سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده و پس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد , موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد , اختصاصی , خصوصی , محرمانه , مستور , سرباز , اعضاء تناسلی , مربوطه , بترتیب مخصوص خود , نسبی , ویژه , خاص , استثنایی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر