حضن به فارسی دیکشنری عربی
حضن
-
دامن لباس , لبه لباس , سجاف , محیط , محل نشو ونما , اغوش , سرکشیدن , حریصانه خوردن , لیس زدن , با صدا چیزی خوردن , شلپ شلپ کردن , تاه کردن , پیچیدن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.
آخرین مطالب وبلاگ



