حث به فارسی دیکشنری عربی
حث
-
نصحیت , تشویق , گالوانیزه کردن , قیاس , قیاس کل از جزء , استنتاج , القاء , ایراد , ذکر , پیش سخن , مقدمه , استقراء , نفس نفس زدن , تند نفس کشیدن , دم کشیدن , ضربان داشتن (قلب و غیره) , ضربان , تپش
-
نصحیت کردن , تشویق و ترغیب کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.
آخرین مطالب وبلاگ



