حبل به فارسی | دیکشنری عربی

حبل
  • عصب , ریسمان , وتر , قوس , زه , تار , طناب نازک , رسن , سیم , طناب , باطناب بستن , بشکل طناب در امدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر