جرح بلیغ به فارسی | دیکشنری عربی
جرح بلیغ
-
زخم , بریدگی , جای زخم در صورت , الت تناسلی زن , مقاربت جنسی , توخالی , لا ف , بد منظر , زشت , زیرک , خوش لباس , زخم زدن , بریدن , شکافدارکردن , پرحرفی کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.