تقدم به فارسی | دیکشنری عربی
تقدم
-
جلو رفتن , جلو بردن , پیشرفت , مساعده , ترقی , ترفیع , سهم الا رثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند , پیش قسط , سوق دادن , منجر شدن , پیش افت , تقدم , پیشرفت کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.