انفجار به فارسی | دیکشنری عربی

انفجار
  • وزش , سوز , باد , دم , جریان هوایا بخار , صدای شیپور , بادزدگی , انفجار , صدای انفجار , صدای ترکیدن , ترکاندن , سوزاندن , قطاری , پشت سر هم , جوش , فوران , بیرون ریزی , سروصدا , هیاهو , غرش , فحاشی , تهدید

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر