ارض به فارسی | دیکشنری عربی

ارض
  • خاک , زمین , سطح زمین , کره زمین , دنیای فانی , سکنه زمین , با خاک پوشاندن , میدان , زمینه , کف دریا , اساس , پایه , بنا کردن , برپا کردن , بگل نشاندن , اصول نخستین را یاد دادن (به) , فرودامدن , بزمین نشستن , اساسی , زمان ماضی فعلدنءرگ , خشکی , سرزمین , دیار , به خشکی امدن , پیاده شدن , رسیدن , خطه , ملک , کشور , قلمرو

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر