اب به فارسی | دیکشنری عربی

اب
  • بابا , باباجان , اقاجان , پدر , والد , موسس , موجد , بوجود اوردن , پدری کردن , پدرشاه , رءیس خانواده , ریش سفید قوم , ایلخانی , شیخ , بزرگ خاندان , پدرسالا ر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر