کاواک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
کاواک. (ص) (از: کاو (کاویدن) + اک پسوند اسم فاعل و اسم مفعول). (از حاشیه ٔ برهان چ معین). خالی و تهی و پوچ و بی مغز. (ناظم الاطباء). میان خالی و پوچ و بی مغز. (برهان):
بجز عمود گران نیست روز و شب خورشش
شگفت نیست ازو گر شکمش کاواک است.
لبیبی.
- میان کاواک، میان تهی. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(ص.) پوچ، بی مغز، میان تهی.
(اِ.) نک کابوک.
فرهنگ عمید
پوچ، میانتهی، بیمغز، مجوف،
سوراخ و شکاف میان درخت،
حل جدول
پوچ، میان تهی
توخالى
مترادف و متضاد زبان فارسی
پوک، مجوف، میانتهی، میانخالی، آشیانه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.