معنی واستدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

واستدن. [س ِ ت َ دَ] (مص مرکب) پس گرفتن. بازپس گرفتن. واستاندن:
صوفیان واستدند ازگرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه ٔ خمار بماند.
حافظ.

فرهنگ معین

(س تُ دَ) (مص م.) باز گرفتن.

فرهنگ عمید

واستاندن، بازستاندن، بازگرفتن، واپس گرفتن،

حل جدول

استرداد،بازپس گرفتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

استرداد، بازگیری،
(متضاد) دادن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) پس گرفتن واستاندن: ((صوفیان واستدنداز گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانه خمار بماند. )) (حافظ)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر