معنی شیراز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شیراز. (اِ) نانخورشی که شبت را ریز کرده با ماست در مشکی بیامیزند و قدری شیر بر آن ریزند و چند روزبگذارند بماند تا ترش گردد سپس با نان خورند. (از برهان) (ناظم الاطباء). دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند، ماستینه گویند و آن چیزی است که از شیر ساخته باشند لیکن در عربی نیز استعمال کرده اند و شواریز جمع بر آن بسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). لور. ماست پالوده. ماست که آب از آن برآورده باشند. ماست کیسه ای. (یادداشت مؤلف). شیر پالوده. (زمخشری). در تداول گناباد خراسان بر ماست خیکی اطلاق شود. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی): الماست و الرائب و الشیراز کلها تبرد و تطفی ٔ و تنفخ. (امام محمد زکریای رازی). اما شیخنا ابوالفتح محمدبن عبداﷲ الشیرازی من اهل هرات یقال له الشیرازی لمحبته بشیراز و هو شی ٔ متخذ من اللبن. (از انساب سمعانی).
بینیت همی بینم چون خانه ٔ کردان
آراسته همواره به شیراز و به رخبین.
عماره.
ز شیراز و از ترف سیصدهزار
شتروار بد اندر آن کوهسار.
فردوسی.
به طاعت ار ننهد بنده ای ترا گردن
به گور بیند کرمان به روی نان شیراز.
سوزنی (از انجمن آرا).
در دیه کهناب [در بیهق] شیراز و ترف بود نیکوتر از ناحیت استوا. (تاریخ بیهق).
|| سرشیر. (دهار). || مربای دوشابی که ریچال باشد نیز شیراز نامیده می شود. (از برهان) (ناظم الاطباء). ریچار است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). به پارسی ریچال خوانند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی): مأکولات زمستانی و مخللات و سردخانه ها از شیرینی های گوناگون و شیرازهای نظیف و ریچارهای لطیف. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 64). || قسمی پنیر. (از ناظم الاطباء). || (معرب، اِ) شیر خفته ٔ آب برآورده. ج، شَواریز، شَراریز، شاریز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شیر بریده. ج، شواریز، شراریز. (از فرهنگ فارسی معین).

شیراز. (اِخ) نام شهری دلگشا در فارس که اکنون حاکم نشین این مملکت است و شراب آنجا در خوبی معروف همه ٔ عالم و موطن شیخ سعدی و خواجه حافظ و مقبره ٔ آنها در این شهر مزار عامه. (ناظم الاطباء). نام شیراز ظاهراً در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشید به صورتهای:
,ish-si-ra-Ti ,is-si-Shir ,ish-si-is-ra-Ti
ish-si-is-ra-Shi
آمده و تدسکو درمجله ٔ انجمن شرقی امریکایی حدسی زده است و نام این شهر را از دو کلمه ٔ شر (بمعنی خوب) + راز (همریشه ٔرز [مو]) گرفته ولی استاد بنونیست و استاد هنینگ این وجه اشتقاق را نپسندیده و آنرا رد کرده اند و گفته اند که «شر» به معنی خوب در لهجه های شرق ایران و همچنین در یک لغت پارتی (ضمن ترکیب) آمده و در لهجه های جنوبی و غربی سابقه ندارد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). شیراز در عرض شمالی َ38 و ْ29 و طول شرقی تا َ40و ْ52 بنا شده، فاصله ٔ آن از تهران 933 هزار گز و از بوشهر 280 هزار گز و ارتفاع آن از سطح دریا 1585 گز است و در جلگه بنا شده و کوههایی به آن مشرف است، مثلاً در شمال آن کوهها واقع شده که شیراز را از مرودشت که خرابه های استخر در آن واقع است جدا می کند و درجنوب آن کوههای مرتفعی است که ارتفاع گردنه های آنهابه 2500 گز می رسد. شهر شیراز در سابق بکلی دایره ٔ نامنظمی بود که اطراف آنرا حصار و برجهایی فراگرفته ومحیط حصاری قدری بیش از یک فرسخ و دارای شش دروازه بود و قسمت داخلی آن به یازده محله تقسیم می شد. در سال 430 هَ. ق. امیر ابوکالیجار شهر استخر را خراب کرد و جمعیت آنرا به شهر جدید شیراز سوق داد و بزودی این شهر رونق یافته آباد گردید ولی پس از زلزله های متعدد و هجوم طوایف مختلف آنرا مکرر خراب کرد. در 795هَ. ق. امیر تیمور آنرا مسخر نمود و در سال 1180 هَ. ق. کریمخان زند پایتخت خود قرار داده حصاری بر آن کشید و کوچه های آنرا سنگ فرش کرده بازار وکیل را ساخت. در 1813 و 1824 م. زلزله آنرا خراب کرد. آب شهر از نهری است موسوم به نهر رکنی که رکن الدوله ٔ دیلمی آنرا ساخته، بناهای قدیمی آن عبارتند از: مسجد جامع عتیق از بناهای عمرولیث، مسجد نو که اتابکان سلغری ساخته اند، بازار و مسجد جامع وکیل، آرامگاه سعدی در خارج شهر نزدیک باغ دلگشا و قبر حافظ در قبرستان نزدیک شهر. در شمال شهر خانقاهی موسوم به باباکوهی است که عزلتگاه عرفا بوده است. شیراز مرکز راههای عمده ٔ جنوب ایران است. از طرف شمال به اصفهان و از مشرق به یزد و کرمان و از جنوب غربی به بوشهر مربوط می شود. در شهر شیراز در زمان عضدالدوله کتابخانه ٔ بسیار مهمی بوده که مانند کتابخانه های فعلی کشورهای بزرگ جهان دارای قفسه های متعدد و هر یک از آنها شامل کتب راجع به یکی از شعب علوم بود. (از جغرافیای سیاسی کیهان صص 218- 222).
شیراز در کنار شوسه ٔ تهران - بوشهر واقع گردیده و فاصله ٔ آن با شهرهای مجاور عبارتست از: تا آباده 280 و کازرون 123 و بوشهر 295 و جهرم 200 و فسا 164 و فیروزآباد 116 هزار گز. مختصات جغرافیایی آن به قرار زیر است: طول 52 درجه و 23 دقیقه از گرینویچ و عرض 29 درجه و 36 دقیقه. ناحیه ٔ جنوب خاوری دارای کوچه ها و خیابانهای سبک قدیم و ناحیه ٔ شمال باختری شامل خیابانها و ساختمانهای جدید بوده و مهمترین قسمت شهر را تشکیل می دهد. از وسط شهرخیابان وسیع و زیبای کریمخان زند از نزدیک سرآسیاب مرکز شهرستان تا دروازه ٔ سعدی از خاور به باختر کشیده شده و ساختمانها و مغازه های زیبا در اطراف آن بنا گردیده است. از خیابانهای دیگر شهر خیابانهای فردوسی و لطفعلی خان زند و فرح و پهلوی و منوچهری و مشیری وشاهپور و حافظ و سعدی و داریوش و قاآنی و انوری و خیام و وصال و نادری را می توان نام برد. از بناهای قدیمی تاریخی آن شهر است: امامزاده شاه چراغ و سیدمیراحمد، موزه ٔ پارس، مسجد مشیر، ارگ، مدرسه ٔ خان، مسجد نو از اتابکان فارس، خرابه های آبش خاتون و قصر ابونصر در حوالی شهر و باغ دلگشا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
شیراز مرکز استان فارس است که در دشتی شبیه به طشت که 1600 گز از سطح دریا ارتفاع دارد واقعاست. نام «شیراز» در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشیدآمده است. در دوره ٔ خلفای نخستین اسلام این شهر معروف بود. در طی تاریخ ایران چند بار پایتخت گردید. در زمان اتابکان فارس مخصوصاً دوره ٔ سعدبن زنگی و پسرش ابوبکر شیراز اعتبار کلی داشت. آخرین بار در زمان زندیه - مخصوصاً حکومت کریمخان - شیراز به اوج اعتبار خود رسید. ابنیه ٔ مهم از آن دوره تاکنون به یادگار مانده که به بناهای وکیل معروف است. خود شهر کوچک است ولی باغهای اطراف آن از باصفاترین نواحی ایران بشمار می رود. مقبره ٔ خواجو در مدخل شهر جای دارد. از لحاظ اعتدال و سلامت هوا کم نظیر است. صنایع خاتم سازی و منبت کاری آن معروف است. کارخانه های ریسندگی و بافندگی و سیمان، و مجهزترین بیمارستانهای ایران بنام «بیمارستان نمازی » در این شهر است. جمعیت شهر 170569 تن می باشد. (فرهنگ فارسی معین).
گویند که بانی آن شهر محمدبن قاسم بن عقیل پسرعم حجاج بن یوسف است. یکی از محصولات مخصوص و عجیب شیراز سیب آن است که یک روی آن بغایت شیرین و روی دیگر آن سخت ترش است. (از معجم البلدان). شیراز از اقلیم سیم است و به روایتی شیرازبن طهمورث آنرا ساخته بود و خراب شد و به قولی در زمان سابق بر آن زمین شهر فارس نام بوده است و به فارس بن ماسوربن سام بن نوح منسوب است، اصح ّ آنکه به زمان اسلام محمدبن یوسف ثقفی برادر حجاج بن یوسف ساخت و تجدید عمارتش کرد و به روایتی محمدبن قاسم بن ابی عقیل تجدید کرد، تاریخ عمارتش سنه ٔ 470 هَ. ق. است. در عهد عضدالدوله ٔ دیلمی چنان معمور شد که در او جای لشکرش نماند... هرگز آن شهراز اولیاء خالی نبوده است و بدین سبب او را برج اولیا گفته اند. مساجد و خوانق و مدارس که شاهان و بزرگان در او ساخته اند از پانصد بقعه درگذرد و بدان موقوفات بیشمار، اما از آن کم به منصب استحقاق می رسد و اغلب در دست مستأکله است و در آنجا مزارات متبرکه فراوان است. (از نزهه القلوب ج 3 صص 114- 116 بنقل جغرافیای سیاسی کیهان ذیل صص 218- 220). شیراز در زمان معموری دوازده دروازه و نوزده محله داشته است، ولی نُوّاب کریمخان زند آنرا در شش دروازه و یازده محله قسمت نمودند بدین ترتیب: اول دروازه ٔ باغ شاه. دوم دروازه ٔ اصفهان. سوم دروازه ٔ سعدی. چهارم دروازه ٔ قصابخانه. پنجم دروازه ٔ شاه داعی. ششم دروازه ٔ کازرون. و از یازده محله پنج محله ٔ آنرا حیدری خانه گویند، مانند: محله ٔ اسحاق بیگ و بازار مرغ و بالاکفت و درب شاهزاده و میدان شاه، و پنج محله ٔ آنرا نعمتی خانه گویند، مانند محله ٔ درب مسجد و سرباغ و سردزک و سنگ سیاه و لب آب، و محله ٔ یهودان از این هر دو عنوان خارج است. (از فارسنامه ٔ ناصری ج 2 صص 19- 22). تاریخ نویسان گفته اند که آنرا محمد برادر یا پسرعم حجاج در سال 64 هَ. ق. بنیان نهاد و نخستین کسی که باروی شیراز را ساخت و آنرا مستحکم کرد صمصام الدوله پسر عضدالدوله یا سلطان الدوله پسرزاده ٔ عضدالدوله بود. در نیمه ٔ قرن هشتم هجری که آن بارو خراب شد محمودشاه انجو رقیب سلطان آل مظفر آنرا مرمت کرد و برجهای آجری بر آن افزود. شیراز زمانی که حمداﷲ مستوفی آنرا دیده است هفده محله و نه دروازه داشت و این دروازه ها عبارت بودند از: دارک (یا داراک موسی)، بیضاء، کازرون، سلم، قباد (یا فنا= قنا)، دروازه ٔ نو، دولت سعادت. (از سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ترجمه ٔ عرفان صص 268- 270):
ورا بود شیراز با اصفهان
که داننده خوانَدْش مرز مهان.
فردوسی.
خواجه ٔ بزرگ بد بود با این احمد... و با قاضی شیراز هم بد بود از آنچه باری چند امیر محمود گفته بود که قاضی راوزارت شاید، احمد حسن به وقت گسیل کردن احمد ینالتگین سالار هندوستان در وی دمیده بود که از قاضی شیراز نباید اندیشید... ینالتگین سخت قوی دل شد که خواجه به وی نامه فرموده بود که قاضی شیراز چنین و چنین نبشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب صص 407- 408).
کاروان شکر از مصر به شیراز آید
اگر آن یار سفرکرده ٔ ماباز آید.
سعدی.
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بجوی از مردم صاحب کمالش.
حافظ.
رجوع به فهرست ج 1 و 2 ایرانشهر و فارسنامه ٔ ابن بلخی صص 132- 134 و فهرست آن و نیز فهرست تاریخ جهانگشا و نزههالقلوب ج 3 و تاریخ سیستان و از سعدی تا جامی و سبک شناسی و تاریخ گزیده و تاریخ عصر حافظ و حبیب السیر و تاریخ مغول و مجمل التواریخ و القصص شود.
شهرستان شیراز: شهرستانی است در فارس و آن ازشمال به شهرستان آباده، از جنوب به شهرستان فیروزآباد، از مشرق به شهرستان فسا و از مغرب به شهرستان کازرون و قسمتی از شهرستان بهبهان محدود است. هوای آن بطور کلی معتدل و درجه ٔ حرارت نسبت به پستی و بلندی زمین متغیر است. آب زراعتی و مشروب شهرستان از رودهاو چشمه سارها و قنوات و احیاناً چاهها تأمین می گردد (آب مشروب شهر امروزه از لوله کشی است). رودهای آن عبارتند از: رود کر، رود سیوند، رود قره آغاج، رود شش پیر، رود قره باغ. این شهرستان از چهار بخش مرکزی، اردکان، زرقان و سروستان تشکیل شده. مجموع روستاها و قصبات آن 721 و جمعیت آن بالغ بر 340000 تن می باشد. محصولات عمده ٔ شهرستان غلات، برنج، حبوب، چغندرقند، تنباکو، پنبه، صیفی و انواع سبزی و میوه است. (از فرهنگ فارسی معین). شهرستان شیراز امروز از شهرستانهای مهم و آباد کشور است و در آن بیمارستانی بسیار مجهز و دانشگاهی وسیع برپاست. وسعت شهرستان شیراز از مهارلو تا خلر 1022 گز است و از زرقان تا شاه برجان 42 هزار گز است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 219).
ارتفاعات شهرستان شیراز: بطور کلی شهرستان شیراز صرف نظر از جلگه های شیراز و مرودشت و کربال یک منطقه ٔ کوهستانی و امتداد ارتفاعات از شمال باختر به جنوب خاور است، از شمال به جنوب رشته های مهم زیر دیده می شود:
1- ارتفاعات برم فیروز، که از دهستان کمهر و کاکان تا شمال ارسنجان و تنگ شکن ادامه دارد و بلندترین قله ٔ آن در شمال رامجرد به نام کوه دینا 4000 گز و کوه امامزاده 3125 گز می باشد.
2- ارتفاعات بمو، که جلگه ٔ شیراز را از جلگه ٔ مرودشت جدا می کند و از شمال شهر شیراز تا جنوب دریاچه ٔ بختگان امتداد دارد و بلندترین نقطه ٔ آن کوه بمو و باباکوهی در شمال شیراز به ارتفاع 2656 و 2168 گز است.
3- ارتفاعات مهارلو، که از جنوب دریاچه ٔ مهارلو (جنوب خاوری شهر شیراز) تا کوه گر ادامه دارد و بلندترین نقطه ٔ آن 2727 گز است.
4- کوه سبزپوشان یا سیاخ، که از جنوب شهر شیراز تا کوههای سفید آن ادامه می یابد و از معروف ترین قلل آن کوه دراک یا برفی در جنوب باختری شیراز است که مستور از برف می باشد.
5- ارتفاعات کوهمره سرخی، که شعبه ٔ کوههای ناحیه ٔ دشت ارژن و بن رود است و از باختر و جنوب باختری شیراز تا کوه سفیدار کشیده شده است و از بلندترین قلل آن کوه دالو وموسقان می باشد که بترتیب 3060 و 3180 گز ارتفاع دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
بخش شیراز: بخش مرکزی شهرستان شیراز و دهستان حومه، که از شمال به بخش زرقان، از مغرب به بخش کوهمره نودان (شهرستان کازرون)، از جنوب به بخش مرکزی فیروزآباد، و از مشرق به بخش سروستان محدود است. هوای بخش معتدل و در نواحی کوهستانی غربی نسبهً سرد است. آب مشروب و زراعتی از رودخانه ٔ قره آغاج و قره باغ و چشمه سارها و قنوات تأمین می شود. محصولات عمده عبارتند از: غلات، چغندرقند، میوه، برنج، حبوب. شغل اهالی زراعت و باغبانی و کسب، صنایع دستی، قالی و گلیم و پارچه بافی است. این بخش از پنج دهستان تشکیل شده و مجموع دهها و قصبات آن 162 و جمعیت آن به استثنای شهر شیراز 50000 تن است. (از فرهنگ فارسی معین).

شیراز. (اِخ) دهی است از بخش رضوانده شهرستان طوالش. سکنه ٔ آن 354 تن. آب آن از رودخانه ٔ چاف رود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

شیراز. (اِخ) دهی است از بخش عجب شیر شهرستان مراغه. سکنه ٔ آن 984 تن. آب از قلعه چای و چشمه و چاه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

فرهنگ عمید

ماست چکیده، دوراغ، شیر بریده که آبش را گرفته باشند،

حل جدول

پایتخت دولت زندیان

شهر سعدی

شهر شاعران

مرکز استان فارس

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسی تازی گشته شیراز دوغی که با شبت در آمیزند و در کیسه آویزند ماستینه سر شیر (اسم) خوراکی است که از ماست تهیه کنند. طرز تهیه آن چنین است که شبت را ریزه کنند و با ماست بیامیزند و قدری شیر بر آن ریزند و در مشکی یا ظرفی کنند و چند روز نگهدارند تا ترش گردد و سپس با نان خورند شیر ماست شده آب چکیده، شیر بریده جمع: شواریز شراریز.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری