سربسته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(~. بَ تَ یا تِ) (ص مف.) مخفی، پوشیده.
[مقابلِ سرباز] ویژگی آنچه سرش بسته باشد از قبیل بطری و جعبه و پاکت یا چیز دیگر،
[مجاز] پوشیده، نهفته، پنهان،
(قید) [مجاز] به طور پیچیده و مجمل: سخن سربسته گفتی با حریفان / خدا را زاین معما پرده بردار (حافظ: ۴۹۶)،
سخن غیر صریح و تلویحی
سربهمهر، مهر، ممهور،
(متضاد) سرباز، سرگشاده، پوشیده، نهان، نهفته، ناآشکار،
(متضاد) آشکار، غیرصریح، تلویحی،
(متضاد) صریح، محرمانه، سری،
(متضاد) فاش، علنی
ضد سرباز، پوشیده و نهفته