معنی توفان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

توفان. (اِ) شور و غوغا و فریاد و صدا و غلغله ای که از ازدحام مردم و یا جانوران درافتد و غرش و خروش دریا وتندباد و باد شدید و طوفان. (ناظم الاطباء). بعضی طوفان را معرب توفان دانسته اند که در قاموس گفته باران سخت و آب که از زمین برآید و هر چیز که غالب و سیارباشد و همه را فروگیرد. در این صورت طوفان بادی نیزممکن است چنانکه بعضی منجمین در بعضی اوقات حکم کرده اند. (انجمن آرا و آنندراج، در ذیل توف).... نعت فاعلی از توفیدن به معنی فریادکننده. غران. ولی طوفان عربی از ریشه ٔ دیگری است. رجوع به طوفان و لغات دخیله ٔ قرآن تألیف جفری شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین).

توفان. (اِخ) دوست وامق بود که با او بگریخت. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 399) (از برهان) (اوبهی) (آنندراج) (از ناظم الاطباء):
یکی دوستش بود توفان به نام
بسی آزموده به ناکام و کام.
عنصری (از لغت فرس اسدی ایضاً).

توفان. (اِخ) (... غاصب) پنجمین از امرای برار پس از برهان عمادشاهی. مدت حکومت از سال 970 تا 976 هَ. ق. بوده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام شود.

فرهنگ معین

باد سخت، جوش و خروش،

فرهنگ عمید

طوفان

غران، غرش‌کنان،
جوش‌وخروش‌کنان، شوروغوغاکنان،

حل جدول

باد، تندباد

فیلمی از محمدرضا بزرگ نیا

مترادف و متضاد زبان فارسی

باد، تندباد، کولاک، غران، غوغاکنان

فرهنگ فارسی هوشیار

شور و غوغا و فریاد و صدا و غلغله غرش و خروش دریا و تند باد شدید و طوفان

فرهنگ پهلوی

باد تند، دوست وامق

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری